حس تنهایی که عذابم میده
خیلی حس بدیه دوستات دورو باشن
حال خوب و بدت براشون مهم نباشه...
براشون ارزش نداشته باشی
تورو به تازه واردا بفروشن...
راستی؟ داشتن دوست خوب چه شکلیه؟ چه مزه ایه؟ حتما مزه ی شیرکاکائو با پچ پچ میده :) همونقدر شیرین و همونقدر خوشمزه....
پس چرا منی که اینقدر دلم پاکه ادم درستی نمیاد تو زندگیم؟ چرا همشون فیکن؟ چرا نرجس باید سرکلاس با دوستای جدیدش بگه و بخنده و من تنها باشم؟ چرا شادی باید بره که حتی کوچکترین خبری هم ازش نداشته باشم؟ چرا ارشیدا نامردی کرد و دوستیمون به درک واصل شد؟
چرا روزا که هی گوشیو روشن میکنم ...
اما دریغ از کوچکترین پیامی از طرف کسی؟
چرا هیچکس قدر محبتام ندونست
از همتون متنفرم
از همتون بیزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی